پنجشنبه ۳۰ شهریور ۹۶
عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است
" میلاد عرفان پور "
خش خشی می آید...
نرم و آهسته و بس آهنگین...
و ندا می دهد اکنون ، که می آید باز...
فصل پاییز...
فصل آغاز سکوت...
فصل دلتنگی ها...
فصل یادآوری خاطره ها...
خاطراتی شیرین...
که شده همدم تنهایی من...
و بَرَد ، از تن بی رمق دستانم...
گرمی و شادی را...
و چه بی رحمانه...
سهم من از همه ی بودن ها...
شده تنها، ورق خوردن این خاطره ها...
پر پرواز نگاه...
دائما چشم به راه...
ردّ پایی از اشک..
پشت یک صورتک شاد و خموش...
و دلی تنگ...
سخت دلتنگ...
...
و چنین خواهد بود...
همه ی سهم دلم از پاییز...