چهارشنبه ۲۰ فروردين ۹۹
شرمسار دستان توام وقتی به جای دستان من ...
قلم در دست میگیری تا بگویی دلتنگى ....!
" نزار قبانی "
آرام جانم...
فریاد چشمانت ، آتش بر جانم میزند...
غم صدایت ، نابودم می کند...
سکوتت ، دلم را می لرزاند...
دلتنگم...
دلتنگ خنده های شیرینت...
دلتنگ گرمی دستان مردانه ات...
دلتنگ آغوش امنت...
و...
دلتنگ چشمان رنگینت ، که سالهاست خواب را از چشمانم ربوده...
بغض های فروخورده ...
اشک های پنهانی ...
شده مونس شبهای دلتنگی ام....
دل تنگم پرواز میخواهد...
پریدن در هوای تو...
بیا...
بیا و بهاریم کن...
" بهار ........"